زیستگاه کل و بز در پارک ملی گلستان ، تصویر از محمد بهشتی زواره

بخش اول مطلب را قبلا خواندیم و اینک بخش پایانی :

خب دلایل نگرانی ما از وضعیت گلستان چیست ؟

اول : آمار غیر منسجم . آمار برداری دقیق از گونه هایی مانند مرال و شوکا انجام نشده است ، در نتیجه دقیقا مشخص نیست که این دو گونه در چه وضعیتی هستند . شکار در زمان گاو بانگی و زیست مرال در منطقه متراکم جنگلی با میدان دید محدود برای محیط بانان کار حفاظت را سخت کرده است . مسئله این است که شکارچیان از هر نقطه ای در جاده آسیایی که از پارک عبور میکند ، میتوانند خود را به زیستگاه مرال برسانند . البته باید توجه کرد که اگر شکار مرال در فصل گاوبانگی کنترل شود ، گام مهمی در حفاظت مرال برداشته شده است . کارهای فرهنگی در این زمینه هم میتواند کارگشا باشد ، با توجه به اینکه شاخ مرال بدون نیاز به شکار حیوان قابل برداشت است و قیمت قابل توجهی هم دارد ( در آبانماه 98 که نگارنده از پارک بازدید کرد ، هر کیلوگرم شاخ مرال 250 هزار تومان معامله میشد) ، میتوان مردم محلی را به استفاده از مزایای مرالها بدون شکار آنها تشویق کرد. خوشبختانه در سالهای اخیر با برپایی چادرهای گاوبانگی ، گام مهمی در کنترل شکار مرالها در فصل گاوبانگی بوجود آمده است.

در عین حال لازم است ما بدانیم در مورد چه تعداد مرال صحبت مبکنیم و آمار آن در سالهای قبل چقدر بوده است ؟ ممکن است کاهش چندانی در جمعیت رخ نداده باشد ، صرفا کاهش کلی که در حیات وحش جهان و ایران داشته ایم ( به علت افزایش جمعیت و فشار به منابع ) در مورد مرال هم اتفاق افتاده باشد ، در هر حال بدون یک مقایسه آماری دقیق ، صحبت از کاهش جمعیت چندان مستند نیست.

دوم : یکی از مسائلی که در بررسی وضعیت پارک ملی گلستان باید مد نظر قرار گیرد ، لزوم توجه سیستماتیک به مسئله حفاظت از محیط زیست است . باید توجه کنیم که در طی دهه های اخیر موج مهاجرتی از سمت استان سیستان و بلوچستان به سمت ترکمن صحرا وجود داشته است . خشکسالی شدید در حوزه هامون باعث شده که بسیاری از ساکنان منطقه به سمت ترکمن صحرا و استان گلستان مهاجرت کنند . این مسئله نباید در کاهش جمعیت حیات وحش پارک ملی گلستان نادیده گرفته شود . زیرا هم اکنون منابع پارک زیر فشاری بیشتراز روند رشد طبیعی جمعیت منطقه است . البته در این مورد هم نیاز به بررسی آماری هست.

رد مرال در پارک ملی گلستان ، تصویر از محمد بهشتی زواره

سوم : یکی از مهمترین مسائلی که در پارک ملی گلستان و دیگر مناطق کشور به چشم میخورد ، مسئله آمار غیر مستند و اغراق شده از سالهای دهه 1350 در مورد تعداد حیات وحش مناطق مختلف است که مرتب به آن دامن زده میشود . آمار مستندی که من به آن دسترسی داشته باشم از پارک ملی گلستان در سالهای 57 و قبل از آن پیدا نکردم. قطعا مقایسه آمار فعلی بسیاری از مناطق با این آمارها نگران کننده است ولی بسیاری از این آمارها مستند نیستند. در مورد پارک ملی گلستان در مقاله گراز ...- در مورد جمعیت کل و بز پارک آمده است که این جمعیت 88 درصد کاهش داشته است . عمده محیط بانان پارک هم تاکید میکردند که کاهش جمعیت کل و بز چشمگیر است . اما یک نکته هم مهم است و آن اینکه عمده مساحت پارک یا تپه ماهوری یا جنگلی است یعنی گونه غالب قوچ و میش اوریال است ، بنابراین باز هم لزوم بررسی دقیق آمار کل و بز سالهای گذشته وجود دارد ؛ اما به نظر میرسد کاهش جدی در جمعیت کل و بز پارک اتفاق افتاده باشد.

چهارم : جاده گرگان مشهد ؛ این جاده که از تنگراه وارد پارک ملی و دشت میرزا بایلو از پارک خارج میشود محل بحث بسیاری بوده است . گرچه این جاده تلفات سالیانه ای را دارد ، اما در تمام ایران معضل جاده به چشم میخورد و از داخل بسیاری از پارک های ملی دنیا (مانند یلواستون) جاده عبور کرده است . به نظر نگارنده پارک با وجود جاده هم میتواند حیات پویایی داشته باشد . در صورتی که امکان تامین بودجه وجود داشته باشد ، بایستی به ایجاد برخی معابر رو گذر و زیر گذر حیات وحش در جاده فکر کرد که میتواند در کاهش تاثیر جاده مفید باشد ، ولی اقداماتی مانند انتقال جاده به بیرون از پارک با توجه به واقعیات بودجه بندی امکان پذیر نیست و چندان ضرورتی هم ندارد ، زیرا میتوان با بودجه بسیار کمتری با کاهش سرعت خودروهای عبوری و روگذر و زیر گذر اثرات آن را کاهش داد.

پنجم : بر روی کم بودن تعداد محیط بانان پارک تاکید زیادی میشود . در حال حاضر بین 30 تا 36 محیط بان در دو شیفت در پارک حضور دارند که به معنی 15 تا 18 محیط بان برای حدودا 90 هزار هکتار مساحت پارک است . در اکثر مناطق حفاظت شده ایران هم همین تعداد محیط بان در چنین مساحتی حضور دارند و در این مورد هم تفاوت چندانی وجود ندارد ، برای مثال در منطقه 220 هزار هکتاری موته معمولا 12 تا 15 محیط بان در یک شیفت کاری حضور دارند که به مراتب کمتر از گلستان است .

به نظر میرسد که برای حل مشکلات پارک ملی گلستان ، اقدام فرهنگی و لزوم توجه به معیشت مردم محلی و همچنین تلاش برای بالا بردن استاندارد های حفاظتی منطقه جنگلی (برای مثال با نصب دوربین مدار بسته و انتقال موقتی محیط بانان در فصل گاوبانگی ) میتواند روی کاهش تعارضات منطقه مفید باشد . باید توجه کنیم که پارک ملی گلستان در نزدیکی مناطق مهاجر پذیر ، پرجمعیت و از نظر اقتصادی ضعیف قرار دارد و برای مثال حفاظت از جمعیت مرال آن با حفاظت از جمعیت مرال رودبارک البرز مرکزی یا هزار جریب که بافت جمعیتی و اقتصادی متفاوتی دارد بسیار متفاوت است.

پارک ملی گلستان ، تصویر از محمد بهشتی زواره

در مجموع به نظر میرسد که یکی از نکاتی که در حفاظت از پارک ملی گلستان مغفول مانده و نیاز است به آن جدا رسیدگی شود ، نه کاهش مرال که کاهش کل و بز پارک است که در این مورد دقیقا بررسی شود که کاهش جمعیت کل و بز در حدود 88 درصدی که مطرح شده اتفاق افتاده است ؟ در این صورت لازم است در تخصیص منابع حفاظت به سمت حفاظت از کل و بز تغییراتی بوجود آید. گرچه کل و بز سهم اندکی در تغذیه پلنگ دارد (18 درصد ، مقاله گراز ...) ، ولی همانطور که نویسندگان آن مقاله هم اشاره کرده اند در جهت تنوع بخش به طعمه های پلنگ هم لازم است اقداماتی در جهت افزایش جمعیت کل و بز صورت بگیرد ؛ توجه کنیم که پارک ملی گلستان در حال حاضر یکی از بهترین زیستگاههای پلنگ در ایران است. به نظر میرسد علی رغم انتشار اخبار منفی در مورد وضعیت پارک ملی گلستان در صورت کمی بهبود در وضعیت کل و بز فعلا خطری پارک را تهدید نکند.

برای مطالعه بیشتر مطلب وقتی گراز در منو نیست را مطالعه کنید .